Tuesday, February 28, 2006

بی معنی
مدتهاست چیزی سر زبانم هست که نگفتم
شاید زبانم هم ازاین سنگینی زخم شده
شاید!!!

Tuesday, February 07, 2006

خانه ام تاریک نیست ..........!
شمع ها نزدیک نیست
جسته ام نوری به راهی کوچه ای
راهها و کوچه ها نزدیک نیست
چه کسی کاشته ؟؟
درختان گوشه جاده را
هم قد و یکسان ؟؟
باغبان مزدگیر
زندگی این گونه نیست

...........
از هایکوهای ننه تمساح
امیدم به چراغ خیابان است....!
تلفن کردم :" همه چراغها راس ساعت 7 صبح خاموش می شوند "
به چراغ دورتری خیره می شوم
شبی بارانی است....حق بدهید ...مه بیشتر است سیاهی بیشتر است
به چراغ افروزان شهر تلفن میکنم :" همه چراغها راس ساعت 7 صبح خاموش می شوند "......
امیدم به چراغ کدام خیابان است....؟

Thursday, February 02, 2006