Thursday, March 30, 2006

دور میز بشینیم و مسابقه بذاریم هر کی شرابش رو زودتر تموم کنه بیشتر حرف بزنه. بعد گیلاس هامون رو تو سر هم خورد کنیم و با سرو روی خونی بپریم تو خیابون دنبال سوسک های مادر مرده تا از ترس یا سکته کنند یا پرواز .بعد غروب که شد دلمون بگیره و برگردیم خونه ببینیم خونه رو شیشه خورده برداشته و سوسک ها بقیه شراب ها رو خوردن و دارن آینده بشریت رو رقم میزنند. ما هم رومون کم شه و چهار زانو بشیینیم با احترام به حرفاشون گوش بدیم و با سر هی تاییدشون کنیم. بعد اونا مست کنند و دنبال ما بیافتن تو خیابون تا اینکه سحر بشه و اونا دلشون بگیره و برگردن خونه . ما هم خسته و خاک آلود و خون آلود بریم سر کار برا یه لقمه نون حروم ! هی هم نگیم زندگی چقدر یکنواخته.!!!!!!!!!!.........و.وو.وو

Thursday, March 23, 2006

لطفا مرا گازنگیرید ...! فکر دندانهایتان باشید. تنها نیایید حوصله تان سر میرود بادوستانتان بیایید اینجا اما نه!
کمی آنطرفتر از خانه من... آهان...! آنجا را وقتی سرم گیج رفت پیدا کردم ...بچه ها را نترسانید...بزرگها را بترسانید
کمی مواظب من باشید...خطرناکترم گاهی!به چیزهای سفت معتقد نمانید..سرتان زودتر گیج می رود! البته کمی آنطرفتر از خانه من جایی هست که زمین بخورید..آنجا شکافهای زمین جای همه کرمهای خاکی را ندارد ..دیگر کرمهای همسایه تان را نیاورید ...حیا کنید..بیحیا بدنیا آمده اید بیحیا از دنیا نروید..اگر هنوز دندانهایتان میخارد یواشکی-طوری که نفهمم - مرا گاز بگیرید!..
گفتم که : لطفا مرا گازنگیرید !!!!!!گگگگگگگ

Monday, March 20, 2006

اصلا مهم نیست که روز عید باید کار کنم..!
اصلا مهم نیست که امسال از پارسال بهتر باشه
اصلا مهم نیست که امسال کی بمب اتم سرکی میزنه
اصلا مهم نیست که بزرگترهام اونطرف زمین اند و دید و بازدیدی در کار نیست
اصلا مهم نیست که مغزم می خاره و نمی دونم موقع تحویل سال باید چه دعایی کرد
اصلا مهم نیست که دیگه عید فقط یک روز عادی بین روزهای دیگه است!
مهم اینه که وسط این شلوغی وحق هسته ای-تخمی و اکبر گنجی و جرج کلونی و عربده رئیس و قسط ماشین و جانی واکر و سردرگمی آینده و .....هنوز میشه تو یه لحظه خیره شد به ساعت و از سوراخ اوزون ردشد و به گذشتن از کنار خورشید فکر کرد و بی تکلف دستی براش تکون داد...
.......................................
...................................

بر چهره گل نسيم نوروز خوش است
در صحن چمن روي دلفروز خوش است
از دي كه گذشت هر چه گويي خوش نيست
خوش باش و ز دي مگو كه امروز خوش است

Thursday, March 09, 2006

اندر حکایت مجاهد هموطن و !will of God
................
پسرم مشنگ قلی! خوش اومدی به امت !
اومدی به جمع احمق ها سرت سلامت
تو که فلسفه می خوندی و روانشناسی؟
قرار بود درمون کنی نه که به عقل بشاشی؟
حالا که زندون میری با خلافهای نازناز
هلشون بده تو بهشت اینقدر نخوابند تاقباز!؟
پدرومادرت رو بگو که طفلکی ها
بچه رو بزرگ کردن وسط اجنبی ها؟
چه خوبه ماشین گنده ای برات خریدن؟
چه خوبه توتربیت تو حسابی ریدن؟
دم چهارشنبه سوری موقع آتیش بازی
ماشین رو آتیش کردی زدی به پای قاضی؟؟
ولی خوب شد که اراده خدا رو دیدیم؟
کافرا زنده موندن به ریش تو خندیدیم؟؟
نمی دونم این خدا کدوم ورا گم شده
به هرچی کور و کچل کاراش رو هی سپرده؟
...............

Wednesday, March 08, 2006

این همش حس نوع دوستی ایرانی هاست که تا دعوا میشه خودشون روفراموش میکنند و برای خواهر و مادر هم شغل پیدا می کنند
والا چی میتونه باشه..؟

Tuesday, March 07, 2006

عموجون !محمدم ! خوش اومدی به امت
اومدی به جمع احمق ها سرت سلامت!

Monday, March 06, 2006

صدای پای بهار داره میاد
باور کنید..........!!!
امروز صبح به نغمه شاد پرنده های مست بیدار شدم
بعد خرامیدم به لب پنجره
پنجره رو باز کردم
و هرچی فحش خواهر ومادر یادم بود بهشون دادم
................!
بعد هم اومدم عین کنده درخت زل زدم به ساعت تازنگ بزنه
<<<<<<<<<<<
گنجشک ها هم که از فارسی هیچی نفهمیده بودند به کارشون ادامه دادند
..............................................
>>>>>>>>>>>