Tuesday, November 12, 2002

موشه جارو به دمش بست ولي يادش اومد آدرس سوراخ رو بلد نيست....
گربه كوره با موشه دوست شد ولي يه بار كه گشنه بود قورتش داد.......
سگ پير براي اينكه مردم خيال بد نكنند دم گربه رو گاز گرفت هرچند از تعقيب و گريز و فيلم اكشن حالش به هم ميخورد...
گرگه براي اينكه اعتماد بنفس پيدا كنه تا سگ پير و ديد زوزه كشيد هرچند ميدونست فالش ميخونه.....
آفتاب وقتي فهميد اسمش رو گذاشتن رو آفتابه خودكشي كرد...
وقتي خون خورشيد و دم غروب ديدم نوشتن رو تموم كردم....

No comments:

Post a Comment