زندگي چيه ؟؟
تو امتحانهاي مدرسه هميشه سوالهاي كوتاه جوابهاي بلند داشت و برعكس..معمولا اين سوالها بود كه سخت بود..
حتي بيست هم كه ميگرفتي ميگفتي من كامل ننوشتم..اونقدر چپ و چوله تو كلاس بوده كه صد رحمت به من!!!
يكي پشت گوشم اين سوال رو پرسيد: زندگي چيه؟
خيلي تحقيق كردم...سهراب ميگه شيرينه! حافظ ميگه شرابه !مولوي ميگه رقصه! شاملو ميگه تلخه! گيج شدم....حتما اينا همه شون راست ميگن!!! بذار منم بفهمم چيه!
يه گيلاس شراب و يه حب نبات پشت سرش هم يه قهوه...بعد حالا نرقص كي برقص!
گلاب به روتون بالا آوردم...يكي پريد جلو گفت: نگفتم استفراغ !!! گفتم حالا عينك زدي فكركردي ژان پل سارتري؟؟؟
ديدم نميشه..ادم بايد جواب سوالهاش رو خودش پيدا كنه...تصميم كبري گرفتم خودم زندگي رو تعريف كنم......
اما مگه تعريف ميشد!!؟!!!اون هم با اين شك مزمن من !!!گفتم نكنه مثل عروس تعريفي تلنگش در بره و ما رو روسياه كنه...گفتم اصلا بي خيال شم و اسمش رو نبرم...
بعد شد "اسمشو نبر !"..ولي همين "اسمشو نبر! "هم اسم بود و نميشد نبريش !!
ديگه هروقت ميخواستم صداش كنم ميگفتم : هوي....آهاي...يارو...
اونم بهش برخورد و جوابم رو نداد....
گفتم بابا تو چي هستي؟؟
يه هو عصباني شد و با پتك كوبيد تو سرم...بوم !!!...خلاصه همه زندگيمون رو ريخت به هم!!
كار به جايي رسيد كه عين جمله "سينما چيه؟" تو فيلم مغولها از همه ميپرسيدم "زندگي چيه؟"
اونم ميزد تو سرم...بوم !!!!!
يه مدتيه با هم قهريم....به صورت هم نگاه نمي كنيم..حرف كه پيش كش!
ولي وقتي شبها خوابش ميبره.اون ته ذهنم ميپرسم "زندگي چيه؟"
بوم !!!!!!!!
زندگي...
بوم !!!!!!
بوم !!!!!!
No comments:
Post a Comment