Saturday, September 25, 2004

گفتی که برف می آید؟
اول پاییز است و هوا دارد حسابی گرم میشود.عشاق کله پوک جورابهایشان را بر پنجره آویخته اند
در خانه ام را جای مشت مهمانها سوراخ کرده اما خبری از مهمانها نیست!
دورترها مردم میخندند اما علت خنده شان را به من نمی گویند!!
"زهر الکل نه از ره کینه است"
نفس تنگی ام مدتی است دلش برایم تنگ شده!شکر که از تنهایی نجاتم میدهد..
راستی یادم باشد سراغ زغال اخته ای را بگیرم!
دیگر نمی گذارم خانه ام جای جورابهای مهمانهای عاشق پیشه شود
هیهات!

No comments:

Post a Comment