Tuesday, December 24, 2002

يه رفيق اهل دل گفت برو...
ما هم رفتيم...
رفتن و رسوب كردن....
بهترين هاي عكاسي سال..
بويژه عكس اول!
بقول شاعر:
somewhere between sacred silence and
sleep
!disorder
from System of a down"Toxicity"
كله كرگدن همسايه از تو ديوار پذيرايي تومده بود بيرون!
من به شاخش خيره شده بودم و دمم رو تكون ميدادم..
بوي قهوه تند بود...خيلي تند..اونقدر كه به گرد پاش هم نمي رسيدي!
سوزن كه روي بچه گرامافون فلزي ميرقصيد ميشد باخ....ميشد *هوا ي باخ
و من يادم رفت كه اين لحظه رو يادداشت نكنم!
همه تيكه ها رو كنار هم..قهوه..باخ....شاخ كرگدن....ولي جور نميشد..
اقاي عصباني توي گرامافون فلزي هم اصرار داشت كه"I know the pieces fit !"**
كرگدن يادم تو را فراموش!
* منظور Air
** from "schism .Tool"

Sunday, December 22, 2002

" سلام مامان"
"سلام چه خوب شد زنگ زدي! نگران بوديم!"
" بابا خبري كه نيست..شب يلدا چطوره! حتما همه جمعين!؟"
" اينجا تلويزيون ميگه دانشجوهاي ايراني رو گرفتن"
" اره..ولي بابا اون لاريجاني ديوونه است ...ولش كني عكس منو ميزنه جاي چه گوارا ميگه اين ايراني نارنجك بسته رفته كاخ سفيد رو آتيش بزنه!"
" ما ترسيديم همه دانشجوها رو دستگير نكنند!!"
" خدا از دهنت بشنوه مامان!!!"
فكرشو بكن ! همه بچه ها دور هم! اگه بشه هم سلولي ها رو انتخاب كرد من پايه ام...بعد هم نقشه فرار!
يكيشون قندون ..لازمه تو سلول همچين آدمي باشه....كه هرچي جفنگ بگي اونم باهات بياد..
يه دوست دارم كه همه عمرش درس خونده.. بدرد محاسبه قطر تونل و غيره ميخوره!
يه دوست هم داره كه درازه..ميدونين كه برا فرار دوست دراز از نون شب هم واجب تره!
چي ميشه!!!حدود ده سال ديگه تو چاه فاضلاب ...شرط ميبندم در چاه بجاي خيابون تو اتاق رئيس زندان باز ميشه!
يادتون نره ...كمپوت و سيگار!!!!كاردك و انبر هم كه حتما!
فرار از آلكاتراز...تو رزومه يه كروكديل غوغا ميكنه!

Friday, December 20, 2002

دهقان لذيذ....
عصر ارتباطاته! تو برا من نامه مينويسي تو صفحه خودت و من تو صفحه خودم جوابتو ميدم!!
مفتخر كرديد كه از اين لجنزار بو گندو ديدار كرديد! براي شما ادمها ما كروكديل ها يا پوست خوبي داريم ! نمي دونم تو چطور به گوشت من .....بگذريم
خون تو چشمام از دلم مياد..پير شدم از بس لز دست اين شكارچي ها فرو رفتم تو آب متعفن!
به انتظار ميشينم! تا روزي كه باور كنم اتفاقاتي كه فردا مي افته از اتفاقات امروز بهتر نيست!
روزا برق اند و شب ها بي برق و خاموش....ژي ژي تمساحه هم ديگه از ما يادي نمي كنه..ظاهرا اجنبي ها قدرشو بيشتر ميدونن!
غافل از اينكه پشت اين چشماي كاسه خون قلبي از طلا دارم(اه ....اون كه معاون كلانتره!)
حركت ديگه برام مترادف پيشرفت نيست! برا همين فكر ميكنم چمباتمه رو عقايدي كه هنوز بهشون معتقدم برام لذت بخش باشه
مدتهاست زمان رو رنده ميكنم بعد تمام روز نشخوارش ميكنم تا شب يه گوشه تاريكي دفنش كنم!
اگه گذرت دوباره اين طرفها افتاد مواظب باش چون من از خودم دفاع ميكنم....البته من تو رو نمي خورم چون شما آدمها تلخ ترين جونواراي روي زمين ايد.من مثل شما نميشم!!!! من به تو رحم ميكنم!
خدا نياره روزي كه من آدم بشم...!!!!!زبونم لال!



هر چي كردم اين رو با شما قسمت نكنم نشد!!!!!!!!
خانوما لطفا نگاه نكنند!!!!!!
از ما گفتن!

Wednesday, December 18, 2002

وقتي كله سحر خيابون از كله ملق يه ماشين از خواب بپره و پستچي يه پيانو برا هيچكس بياره !
اونوقت ديوونه اونو ميدزده ..ولي بجاي موسيقي عشق مياد تو كارگاه تاريكش.
گريه بعضي وقتها علت نداره ولي ميگن اگه روانكاو ببيني بهتره!
تو اين دنيا اكه 7 تا خواهر هم داشته باشي بازم تنهايي!!تلفن سكسي هم كه همش دردسره!
ولي اگه بري هاوايي اونجا خيلي شكل عكس هاي هاوايي ميمونه!
وقتي كه عاشق باشي ديگه نمي خواد عاقل باشي!اونوقت ميتوني تو قاب عكس سياه عشقت رو آ بلمبو كني بدون توجه به سيل آدمها!
پيانو رو بيخيال شو ولي عشق رو نه!!!!!!
----بابا برو اين فيلمو ببين

Monday, December 16, 2002

چشمم به جمال اين فيلم punch-drunk love روشن شد!
از اين PT Anderson چيزي نديده بودم.ولي معلومه كه سنما رو ميشناسه و هنوز تو هاليوود هضم نشده! رو اين آدام سندلر هم حساب نمي كردم ولي يكي از بهترين بازيهاي چند سال اخير و ازش ديدم!
آغاز فيلم شاهكاره...موسيقي هوشمندانه...فيلمبرداري هم كاملا حساب شده
شديدا توصيه ميشه!
نخل طلاي كن نوش جون كارگردان بشه!

Thursday, December 12, 2002

" چقدر جذابي ! ميشه سر اين كمد رو بگيري بذاري اونور اتاق؟؟"
---- " البته!"
" چقدر خوش تيپي! ميشه اين كاج رو از پله ها ببري بالا؟؟"
----" حتما! ميشه بشينيم يه شرابي بزنيم و يه كمي هم گپ ؟"
" راستش اونقدر ها هم كه فكر ميكردم جذاب نيستي!"
----"اها ! اه !!؟؟؟؟"
"" ميشه سر اين مبل رو بگيري ببريم تو اون اتاق.؟"
------"بله !"
----" راستي ببخشيد اونقدر جذاب هستم كه بتونم از توالت استفاده كنم ؟؟؟"

Monday, December 09, 2002

ظريفي گفت: " هر چه از دل برآيد بر دل نشيند"
زمختي گفت:" يعني اگه من بالا بيارم شما ميخوري؟؟؟عجب بامرامي بابا!!!!!"

Tuesday, December 03, 2002

هوا سرد بود كه بدن گوزن تنه درخت شد و شاخهاش بي برگ!
باد وحشي بود كه گنجشكها قايم شدند و فقط عقابها پريدند!
آفتاب مردني بود كه تف سرد صبح صورت ها رو خيس ميكرد!
كوه دور بود كه دشت پشتش تنم رو گرم نميكرد!
آتيش خيالي بود كه دستهام ميسوخت و گرم نميشد!
زمستون اومده بود كه رنگهاي پاييز پشت بيرنگي اش گم شده بود!
شاعرا منجمد شده بودند كه من جفنگ گفتم!
لال از دنيا نري!
زمين گير نشي!
اتوبوس جهانگردي از روت رد نشه!
پيانو ازآسمون رو سرت نيوفته !
اگه فيلم مايكل مور رو ببيني!!
"Bowling for columbine"
اينو ميگم