هر سال يكبار دلم براي ايران تنگ ميشه...
نه شب عيد... نه!
چي يلدا رو ميگي ؟؟ هي اره اونم ..ولي نه..
جشنواره رو ميگم...
بيخوابي ..آوارگي(بقول والده)..لنگه پا واستادن...
اراجيف بافتن با يه سري ديوونه..
رفتن تو كوك ادمايي كه هيچ ربطي به سينما ندارن..
ديدن 60 فيلم متوالي تو يه روز..بحد مرگ.....
4 ساعت انتظار براي ديدن يه فيلم 1ساعته اونم مال قرقوزستان!
ايشالله جشنواره كوفتتون بشه!
نه اينكه ما بخيل باشيم!
No comments:
Post a Comment