کلا ه
ما را بگو ! کلا ه خریدیم! با هم...یک شب ! آن هم از یک جا!
گفتی که سرد است! سرد نبود!!!! ولی سردم شد!
گفتی که برف می آید! گفتم : کجا؟؟ اینجا!!!!!!!!
تو شیطنت را و من شرمم را زیر کلاهم قایم کردم!
برف می آید! کلاهم را پایین کشیدم تا روی چشمانم!
مادرم همیشه می گفت:" چشمها دروغ نمی گویند"
باید که دروغ میگفتم!! وقت راستی نبود! زمستان سرد نبود!
ویا شاید من داغ بودم!!! داغ تر از هوا!
ما را بگو! دویدیم بین شلوغی بازار! سن مان..درد مان..حرف مان را فراموش کردیم و خندیدیم به گره کور ذهن مردم مرموز اطراف!
که همه داشتند بسته هایی مرموز به دست! و نه اما کلاهی بر سر!!!!!!!
زمستان بود یا نه!؟؟! من سردم بود شاید!
گفتی که باید کلاه بخریم و خریدیم!!
گفتی که سرد است و سرد شد!!
ما را بگو ! کلا ه خریدیم! با هم........
Sunday, December 26, 2004
Thursday, December 02, 2004
Wednesday, November 17, 2004
Monday, November 15, 2004
Wednesday, November 03, 2004
Sunday, October 24, 2004
Tuesday, October 19, 2004
Tuesday, September 28, 2004
کابوس سی ساله
سر صبحی بی رنگ....ساعت زنگ زده سی شده بود!
همه خاطره و وهم و خیال.....پسرک خرشده بود!
سر ظهری مخمور نه دل آفتاب ونم و چرتی مطبوع! وسط عربده این سگ زشت.
ساعت زنگ زده ناگهان سی شده بود!
رفتن از خورشید بود..خبری از غم دلتنگ غروب نبود..بحث تکرار نبود.....پسرک خرشده بود!
گل و سرخی و شراب و عشق با هم انگار..از در خانه وی در شده بود..وقت انکار نبود!
ساعت زنگ زده..دور از ولوله کوکوی پیر
غافل از وحشت و بهت ناظر!!!
بی جهت.. بی هدف.. بی ثمر!!! سی شده بود!
سر صبحی بی رنگ....ساعت زنگ زده سی شده بود!
همه خاطره و وهم و خیال.....پسرک خرشده بود!
سر ظهری مخمور نه دل آفتاب ونم و چرتی مطبوع! وسط عربده این سگ زشت.
ساعت زنگ زده ناگهان سی شده بود!
رفتن از خورشید بود..خبری از غم دلتنگ غروب نبود..بحث تکرار نبود.....پسرک خرشده بود!
گل و سرخی و شراب و عشق با هم انگار..از در خانه وی در شده بود..وقت انکار نبود!
ساعت زنگ زده..دور از ولوله کوکوی پیر
غافل از وحشت و بهت ناظر!!!
بی جهت.. بی هدف.. بی ثمر!!! سی شده بود!
Saturday, September 25, 2004
گفتی که برف می آید؟
اول پاییز است و هوا دارد حسابی گرم میشود.عشاق کله پوک جورابهایشان را بر پنجره آویخته اند
در خانه ام را جای مشت مهمانها سوراخ کرده اما خبری از مهمانها نیست!
دورترها مردم میخندند اما علت خنده شان را به من نمی گویند!!
"زهر الکل نه از ره کینه است"
نفس تنگی ام مدتی است دلش برایم تنگ شده!شکر که از تنهایی نجاتم میدهد..
راستی یادم باشد سراغ زغال اخته ای را بگیرم!
دیگر نمی گذارم خانه ام جای جورابهای مهمانهای عاشق پیشه شود
هیهات!
اول پاییز است و هوا دارد حسابی گرم میشود.عشاق کله پوک جورابهایشان را بر پنجره آویخته اند
در خانه ام را جای مشت مهمانها سوراخ کرده اما خبری از مهمانها نیست!
دورترها مردم میخندند اما علت خنده شان را به من نمی گویند!!
"زهر الکل نه از ره کینه است"
نفس تنگی ام مدتی است دلش برایم تنگ شده!شکر که از تنهایی نجاتم میدهد..
راستی یادم باشد سراغ زغال اخته ای را بگیرم!
دیگر نمی گذارم خانه ام جای جورابهای مهمانهای عاشق پیشه شود
هیهات!
Sunday, September 05, 2004
یه آباژور تنها..... مونده روی دست ما
اصلا انگار که کره!!! گوش نمیده به حرفها!!؟
میگم آباژور!! بابا!! دنیا همینه والله!
یه روز همه با هاتن...یه روز میمونی تنها!
میگه این حرف ها باده! اصلا نداره فایده!
میگم غریبه نیستی ! بهتر که نیست وضع ما!
ما هم همین گوشه ها... منتظریم که خدا.... دست بزنه به کلید... روشن بشه وضع ما
میگه بابا خر نشو!! ول کن کلید و دعا
میگم که روت زیاده1 کم کن فیس و افاده!!!!.
..........................................
ولی خداییش هم بگی حق داری انگار راست میگی!؟؟
یه روز همه کنار بودن! روشن بودی درکار بودن!
روشن ات میکردن عاشقا! شعر مینوشتن پات دل ها!
اما حالا چی انگاری...کوه غباری..گل مالی!
چه انتظاری هم داری؟؟دنیا اینه یه بقالی!
این آباژور تنها..... گه زده به وضع ما!!!!!!
میگه نشستیم اینجا...دل بستیم به یه فردا!!!!
میگه که امروز فرداست....فردا رو دیدی؟؟ اینجاست!
میگم باباجون من..دست بردار از سرما!
ما که رفتیم از اینجا...جون آباژور جون شوما!
این آباژور تنها....انگار که رفت از اینجا!
کنج اتاق تنها...ما موندیم.....آباژورها.....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اصلا انگار که کره!!! گوش نمیده به حرفها!!؟
میگم آباژور!! بابا!! دنیا همینه والله!
یه روز همه با هاتن...یه روز میمونی تنها!
میگه این حرف ها باده! اصلا نداره فایده!
میگم غریبه نیستی ! بهتر که نیست وضع ما!
ما هم همین گوشه ها... منتظریم که خدا.... دست بزنه به کلید... روشن بشه وضع ما
میگه بابا خر نشو!! ول کن کلید و دعا
میگم که روت زیاده1 کم کن فیس و افاده!!!!.
..........................................
ولی خداییش هم بگی حق داری انگار راست میگی!؟؟
یه روز همه کنار بودن! روشن بودی درکار بودن!
روشن ات میکردن عاشقا! شعر مینوشتن پات دل ها!
اما حالا چی انگاری...کوه غباری..گل مالی!
چه انتظاری هم داری؟؟دنیا اینه یه بقالی!
این آباژور تنها..... گه زده به وضع ما!!!!!!
میگه نشستیم اینجا...دل بستیم به یه فردا!!!!
میگه که امروز فرداست....فردا رو دیدی؟؟ اینجاست!
میگم باباجون من..دست بردار از سرما!
ما که رفتیم از اینجا...جون آباژور جون شوما!
این آباژور تنها....انگار که رفت از اینجا!
کنج اتاق تنها...ما موندیم.....آباژورها.....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
Thursday, September 02, 2004
Sunday, August 29, 2004
Friday, August 20, 2004
ابوقرناتیز کوراکودیل برهنه از خانه بدر شد!
چو بر سرکوی بر آمد شحنگان ورا در رسیدندو جماعت هلهله سردادند و مطربان بربط زدند و ظریفان بخواندند:
"ابو لختش قشنگه"
سرشحنه ورا تشر زد: یا شیخ!تو را مردم بپرستند و بر پشتت نمازهمی کنند و صدقات خویش بر تو ارزانی دارند!؟؟چه شده بر کوس رسوایی خویش بر می کوبی؟؟ کوبیدنی!!!!!!"
شیخ چو جرعه بر صبوحی بزد نعره برکشید:
گر شما مرا طالبید آن طلب از بهرردا نیست و شاید که مرا برهنه نیز خوش دارید که من آنچ از خود پنهان نکنم بر شما آشکار سازم تا زحله ترک شوید!!!!!!"
پس اصحاب بگریستند.... مریدان نماز شکر گزاردند و گویند در آن روز نه کرور ایمان آوردند و ده کرور برهنه شدند!
زان پس هرکه برهنه شدی شیخ را دعا می گفت که "خدایگان گر خواستی همه را بر پشم-قبایی آفریدن توانستی چونان بوزینه وشان....."
پس ایدون باز عظمت شیخ ما...بو قرناتیز!!!!!!
چو بر سرکوی بر آمد شحنگان ورا در رسیدندو جماعت هلهله سردادند و مطربان بربط زدند و ظریفان بخواندند:
"ابو لختش قشنگه"
سرشحنه ورا تشر زد: یا شیخ!تو را مردم بپرستند و بر پشتت نمازهمی کنند و صدقات خویش بر تو ارزانی دارند!؟؟چه شده بر کوس رسوایی خویش بر می کوبی؟؟ کوبیدنی!!!!!!"
شیخ چو جرعه بر صبوحی بزد نعره برکشید:
گر شما مرا طالبید آن طلب از بهرردا نیست و شاید که مرا برهنه نیز خوش دارید که من آنچ از خود پنهان نکنم بر شما آشکار سازم تا زحله ترک شوید!!!!!!"
پس اصحاب بگریستند.... مریدان نماز شکر گزاردند و گویند در آن روز نه کرور ایمان آوردند و ده کرور برهنه شدند!
زان پس هرکه برهنه شدی شیخ را دعا می گفت که "خدایگان گر خواستی همه را بر پشم-قبایی آفریدن توانستی چونان بوزینه وشان....."
پس ایدون باز عظمت شیخ ما...بو قرناتیز!!!!!!
Sunday, August 15, 2004
Saturday, August 07, 2004
Wednesday, August 04, 2004
Saturday, July 31, 2004
Monday, July 26, 2004
Wednesday, July 21, 2004
Friday, July 16, 2004
Wednesday, July 07, 2004
Sunday, June 13, 2004
هايكوهاي ننه تمساح
عاشق پشمالو
پشم هايت كاموا كن
كه يخ كرده معشوق!
..........
و قسم خوردم كه
پر دهم يكي از فرزندانم را
......
دربها شكسته اند
پنجره ساخته اند
از همان در ها!!
.....
قيژنوس كوچولو!
خوابهايت در گوش نيلوفر بخوان!
زود زود
كه صبح دارد ميرسد
.......
كلفت بازو
خر ابرو
پشمينه مو ..دراز دستو
كي مي آيي؟
عاشق پشمالو
پشم هايت كاموا كن
كه يخ كرده معشوق!
..........
و قسم خوردم كه
پر دهم يكي از فرزندانم را
......
دربها شكسته اند
پنجره ساخته اند
از همان در ها!!
.....
قيژنوس كوچولو!
خوابهايت در گوش نيلوفر بخوان!
زود زود
كه صبح دارد ميرسد
.......
كلفت بازو
خر ابرو
پشمينه مو ..دراز دستو
كي مي آيي؟
Tuesday, June 08, 2004
Saturday, June 05, 2004
Wednesday, June 02, 2004
Monday, May 31, 2004
Saturday, May 22, 2004
يك روز عالي ساختم.
سپيده دمان را از كلمات آهنگي قديمي پيدا كردم.ظهر را از روزنامه اي رنگي بريدم تا كلافگي آفتابش را گم نكرده باشم.معشوق را از مجله مد انتخاب كردم.قدري پول از جيب ديگران شمردم. غروب را از عكسي آويخته بر ديوار كافه روبروي خانه دزديدم.روزي بدين خجستگي بي شب و شراب ميشد؟؟
شراب مخموري را از انتهاي جام پيرمردي مست قاپيدم و با سياهي پشت پلكم تاريكي شب را آفريدم.
و همه قطعه ها را باهم٫ كنار هم٫ دنبال هم چيدم.
يك روز عالي ساختم.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سپيده دمان را از كلمات آهنگي قديمي پيدا كردم.ظهر را از روزنامه اي رنگي بريدم تا كلافگي آفتابش را گم نكرده باشم.معشوق را از مجله مد انتخاب كردم.قدري پول از جيب ديگران شمردم. غروب را از عكسي آويخته بر ديوار كافه روبروي خانه دزديدم.روزي بدين خجستگي بي شب و شراب ميشد؟؟
شراب مخموري را از انتهاي جام پيرمردي مست قاپيدم و با سياهي پشت پلكم تاريكي شب را آفريدم.
و همه قطعه ها را باهم٫ كنار هم٫ دنبال هم چيدم.
يك روز عالي ساختم.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
Monday, May 17, 2004
Tuesday, May 11, 2004
موندم كدوم رو انتخاب كنم:
- به آدمي با 500 سال سابقه در همه زمينه ها و داراي كليه مدارج مدرج نيازمنديم.از متقاضيان در خواست ميشود خودشون رو مسخره كنند.
- به قصابي كه از خون نترسد نيازمنديم
- به دو جوان خوش تيپ با موهاي بلند جهت خودكشي دست جمعي نيازمنديم.
- به يك جاكش منطقي و معتقد به برابري حقوق اقليت ها نيازمنديم
- به يك جادوگر آشنا با مسايل فقهي مسلط به كنترل خفاش نيازمنديم..
..تازه بازم هست!!؟؟؟؟؟؟؟
- به آدمي با 500 سال سابقه در همه زمينه ها و داراي كليه مدارج مدرج نيازمنديم.از متقاضيان در خواست ميشود خودشون رو مسخره كنند.
- به قصابي كه از خون نترسد نيازمنديم
- به دو جوان خوش تيپ با موهاي بلند جهت خودكشي دست جمعي نيازمنديم.
- به يك جاكش منطقي و معتقد به برابري حقوق اقليت ها نيازمنديم
- به يك جادوگر آشنا با مسايل فقهي مسلط به كنترل خفاش نيازمنديم..
..تازه بازم هست!!؟؟؟؟؟؟؟
Tuesday, May 04, 2004
ميدانم كه اين كاغذ پاره ديگر نمي خواني.مي دانم كه از تكرار خسته اي!من نيز!
اما چه كنم كه زمين گرد است و ميچرخد به دور خويش! همچو مجنوني بر گرد ليلي!
و هر چه بر آنست و بر وي دل بسته چون وي ميگرددبه دور خويش, كه ميهمان را رسم ميزبان خوشايند است.
تا كي زنجير بگسلد و ما نيز ماهي شويم بدور از اين تكرار...
دورتر از زمين سرگردان در فضا...
تنها و نظاره گر....
اما چه كنم كه زمين گرد است و ميچرخد به دور خويش! همچو مجنوني بر گرد ليلي!
و هر چه بر آنست و بر وي دل بسته چون وي ميگرددبه دور خويش, كه ميهمان را رسم ميزبان خوشايند است.
تا كي زنجير بگسلد و ما نيز ماهي شويم بدور از اين تكرار...
دورتر از زمين سرگردان در فضا...
تنها و نظاره گر....
هيولايي كه شبها زير بالشم ميخوابد بدجنس نيست!فقط پرحرف است.اگر زود خوابم ببرد عصباني ميشود و بلا سرم مي آورد.دوست دارد كه همه قبول كنند تنها راه ماندن خيالبافي است. صبحها به بهانه شاشيدن از اتاق بيرون ميروم. وقتي بر ميگردم رفته است.انگار از روشنايي دل خوشي ندارد.منهم چنذ ساعتي وقت ميكنم تا لنگ ظهر بخوابم....
اسم اين ماجرا را گذاشته ام خواب نوشين صبحگاهي!
اسم اين ماجرا را گذاشته ام خواب نوشين صبحگاهي!
Wednesday, April 28, 2004
ابجد....هوز...حطي....
امكان..بودن..جليلي...دل...
درد...جدايي..مذهب...چماق..
عشق...هنر..گناه...لهو...
شور...شعر...شر....شرك....
سياست...كار..نان..موسيقي...
تو...من...جليلي...ما...
ابجد....هوز...حطي....
فيلم...هنر..سادگي.....عشق...
امكان..بودن..جليلي...دل...
درد...جدايي..مذهب...چماق..
عشق...هنر..گناه...لهو...
شور...شعر...شر....شرك....
سياست...كار..نان..موسيقي...
تو...من...جليلي...ما...
ابجد....هوز...حطي....
فيلم...هنر..سادگي.....عشق...
Wednesday, April 21, 2004
Saturday, April 17, 2004
Thursday, April 15, 2004
Friday, April 09, 2004
بوسه ام بر باد دادم .......
باد بردش سوي دشت
از كنار آن دو كوه
از ميان آن دوهشت
رفت و از رود و ده و دريا گذشت...
بار اول برگ رقصاند و به شاخ تر نشست
بار دوم در سر زلف گل قاصد شكست.
تا كه از باريكه روزن گذشت
تو بديدي بوسه را........... صد خنده كردي!!!
به انگشتت تو گويي بوسه را اندازه كردي !!!
بگفتي كه غم دل تازه كردي !!!
ناگهان اما ندانستم چرا؟؟؟
پنجره بستي تو و رخ بر كشيدي از نسيم !
بوسه ام همچون غباري بر رخ شيشه نشست !!!
اي دريغا !!!
بوسه ام....
بر باد ! دادم !!!!!!!!!!!!!!!!!
….
- از اين تيريپ شاعريم اصلا خوشم نمياد! قول ميدم بذارمش كنار.
باد بردش سوي دشت
از كنار آن دو كوه
از ميان آن دوهشت
رفت و از رود و ده و دريا گذشت...
بار اول برگ رقصاند و به شاخ تر نشست
بار دوم در سر زلف گل قاصد شكست.
تا كه از باريكه روزن گذشت
تو بديدي بوسه را........... صد خنده كردي!!!
به انگشتت تو گويي بوسه را اندازه كردي !!!
بگفتي كه غم دل تازه كردي !!!
ناگهان اما ندانستم چرا؟؟؟
پنجره بستي تو و رخ بر كشيدي از نسيم !
بوسه ام همچون غباري بر رخ شيشه نشست !!!
اي دريغا !!!
بوسه ام....
بر باد ! دادم !!!!!!!!!!!!!!!!!
….
- از اين تيريپ شاعريم اصلا خوشم نمياد! قول ميدم بذارمش كنار.
Monday, April 05, 2004
يكي سرم رو گاز زد .كند و دويد!
بر گشتم ديدم همه بدنم روي زمين افتاده از گردنم هم داره خون فواره(به روايتي ففاره) ميزنه!
اومدم بگم مگه مرض داري كه ديدم تارهاي صوتي ام تو گردنم جا مونده!
وقتي كلي دور شديم كله ام رو انداخت روي چمن و گفت:
"ببخشيد شما من رو نميشناسي ولي من مدتهاست با كسي حرف نزدم! ميخوام كمي درد دل كنم! "
خلاصه تا وقتي مورچه ها و باكتري هاي عزيز همه جمجمه ام رو تجزيه كنند مجبور شدم به يارو گوش بدم!
مگه چونه اش از كار مي افتاد!
بر گشتم ديدم همه بدنم روي زمين افتاده از گردنم هم داره خون فواره(به روايتي ففاره) ميزنه!
اومدم بگم مگه مرض داري كه ديدم تارهاي صوتي ام تو گردنم جا مونده!
وقتي كلي دور شديم كله ام رو انداخت روي چمن و گفت:
"ببخشيد شما من رو نميشناسي ولي من مدتهاست با كسي حرف نزدم! ميخوام كمي درد دل كنم! "
خلاصه تا وقتي مورچه ها و باكتري هاي عزيز همه جمجمه ام رو تجزيه كنند مجبور شدم به يارو گوش بدم!
مگه چونه اش از كار مي افتاد!
Friday, April 02, 2004
Tuesday, March 30, 2004
Wednesday, March 24, 2004
Tuesday, March 16, 2004
نو.....روز....نا....مه....
نوروز آمده است
تلفن زنگ ميزند. غريبه اي پشت خط به زباني كه زبان من نيست سلام مي كند.
و من به زباني كه زبان اونيست نوروز را تبريك ميگويم.
از سبزي برگ چندان خبري نيست٫ اما آفتاب شرري تازه دارد.
نوروز آمده است
تلفن زنگ ميزند. كسي آنطرف خط حرف نمي زند و من اينطرف همه سكوتش را گوش ميدهم.
سرما را پنهاني گرما مي دزدد.پرنده اي كوچك مست از اين دگرگوني به پنجره ميخورد.مادرش روي درخت لبخند ميزند.
نوروز آمده است
راديو خاموش است اما در دلش دعاي تحويل سال را زمزمه ميكند.
با او دعا را در گوشم زمزمه ميكنم.
نوروز آمده است
لاستيك ماشين ميتركد تا دهل و طبلي باشد و بكوبد چونان هر سال.
كوچكترها باز خيال مي بافندوبزرگترها باز دعا٫
جوان ها آرزو مي خواهند و عشاق شعر تازه.
نوروز آمده است
تلفن زنگ ميزند. پشت خط مادري است كه يك سال ديگر نگران بوده و پدري كه انگار خستگي اساطيري را پشت خندهاي تلخ مخفي ميكند.
نوروز آمده است
سوغاتي گويا راهش را گم كرده و عيدي انگار باز پشت كاغذهاي رنگي قايم شده٫
تلفن زنگ ميزند و من به صداي زنگش و آهنگ بيروحش تبريك مي گويم.
غريبه ها سنت لبخند را بدرستي نمي دانند
شايد كه از نوروزبي خبر باشند????.
جماعت !!
باور كنيد!
نوروز آمده است
نوروز آمده است
تلفن زنگ ميزند. غريبه اي پشت خط به زباني كه زبان من نيست سلام مي كند.
و من به زباني كه زبان اونيست نوروز را تبريك ميگويم.
از سبزي برگ چندان خبري نيست٫ اما آفتاب شرري تازه دارد.
نوروز آمده است
تلفن زنگ ميزند. كسي آنطرف خط حرف نمي زند و من اينطرف همه سكوتش را گوش ميدهم.
سرما را پنهاني گرما مي دزدد.پرنده اي كوچك مست از اين دگرگوني به پنجره ميخورد.مادرش روي درخت لبخند ميزند.
نوروز آمده است
راديو خاموش است اما در دلش دعاي تحويل سال را زمزمه ميكند.
با او دعا را در گوشم زمزمه ميكنم.
نوروز آمده است
لاستيك ماشين ميتركد تا دهل و طبلي باشد و بكوبد چونان هر سال.
كوچكترها باز خيال مي بافندوبزرگترها باز دعا٫
جوان ها آرزو مي خواهند و عشاق شعر تازه.
نوروز آمده است
تلفن زنگ ميزند. پشت خط مادري است كه يك سال ديگر نگران بوده و پدري كه انگار خستگي اساطيري را پشت خندهاي تلخ مخفي ميكند.
نوروز آمده است
سوغاتي گويا راهش را گم كرده و عيدي انگار باز پشت كاغذهاي رنگي قايم شده٫
تلفن زنگ ميزند و من به صداي زنگش و آهنگ بيروحش تبريك مي گويم.
غريبه ها سنت لبخند را بدرستي نمي دانند
شايد كه از نوروزبي خبر باشند????.
جماعت !!
باور كنيد!
نوروز آمده است
Saturday, March 06, 2004
Wednesday, March 03, 2004
Saturday, February 28, 2004
Friday, February 27, 2004
نظري برآخرين ساخته برتولوچي ....Dreamers
آخرين فيلم برتولوچي نوعي اداي دين به سينما-و بيشتر سينماي موج نوي فرانسه-است.داستان فيلم از اعتراضات به بسته شدن سينماتك آغاز ميشود. شخصيت هاي اصلي فيلم خود را خوره فيلم مي نامند.يكي از سرگرمي هاي آنها بازي اين صحنه كدام فيلم است؟ و بحث درباره تفاوت ديدگاههاي فرانسوي و امريكايي به سينما است.
برادروخواهرفرانسوي با آمدن ماتيو(پسر آمريكايي كه براي فرانسه خواندن به پاريس آمده) به جمع شان از جامعه فرار مي كنند و شروع به يك بازي سه نفره مي كنند. بطور سمبوليك دختر بمحض ديدن پسر دستش را كه به زنجير بسته باز ميكند. پسر هم بي توجه به ملامت دوستان و همفكران سابقش از فعاليت هاي سياسي كناره ميگيرد و سرگرم بازي ميشود.اين بازي متشكل از سكس و سينما و موسيقي است تا آنجا ادامه ميابد كه ماتيو نگراني خود را از بزرگ نشدن آندو در آينده ابراز مي كند. او شخصا شروع به تغيير شرايط ميكند.دختر را از خانه بيرون ميبرد. پسر هم با دختري كه ميشناسد رابطه اي آغاز ميكند. اما اين براي آندو –بويژه براي دختر- قابل انجام نيست.اين است كه چادري ميسازدو وقتي هرسه در آن به خواب ميروند با آوردن شلنگ گاز سعي ميكند تا اين بازي سه نفره را جاودانه كند.(شايد تلنگري به پست مدرنيسم عصر ما!)
اما اين بار نوبت سنگ اعتراض هاي خياباني است كه همه را از خواب بيدار كند.صحنه پاياني فيلم از پيوستن سه عاشق به شلوغي هاي خياباني است. و تلاش پسر امريكايي براي جلوگيري از پيوستن آنها به خشونت. البته اين تلاش بي حاصل است و بنظر ميرسد كه هنرو عشق و ايده آلهاي ديگر فقط در محيط هاي بسته كاربري دارند و در عمل و هنگام مواجهه با واقعيات سرد خيابان هيچيك كمكي به جلوگيري از خشونت نمي كنند هرچند بنظر همه اهالي فيلم خشونت را بد بدانند.
يكي از شخصيتهاي جالب فيلم پدر فرانسوي خانه است.نمي دانم چرا دوست دارم او را نماد نسل برتولوچي ببينم. آدمي كه به اعتراف پسرش سياسي بوده اما از آن روگردان شده است. او هم در پايان از ديدن فرزندان برهنه زير چادر با گذاشتن قدري پول و نگران و متعجب خانه را ترك ميكند.
فيلم سرشار از موسيقي اعتراض آميز دهه 60و70 است.فيلم با نغمه يكي از عحيب ترين ترانه هاي Jimi Hendrix( (third stone from the sunآغازميشود. The doors, BobDylan, JanisJoplin كساني هستند كه بيشتر صدايشان شنيده ميشود.
فيلم از حيث ساختار بيشتر به فيلم هاي اوليه برتولوچي مخصوصا Before Revolution
شبيه است هرچند بخاطر پاريس+سكس+جسارت بيشتر منتقدان ترجيح ميدهند آنرا ادامه اي بر Last tango in Paris بدانند.
تدوين فيلم بويژه در صحنه هاي تلفيقي با فيلم هاي كلاسيك بسيار چشمگير است.فيلم از كشش دراماتيك مناسبي برخوردار است و در ترسيم اين بازي عاشقانه سه نفره بخوبي از طنز و غافلگيري استفاده ميكند. ضمن اينكه بخوبي و هوشمندانه از پرداختن به كليشه روشنفكرانه جديد-همجنس بازي – خودداري ميكند.رابطه عجيب خواهرو برادر آنها غير قابل باور نمي كند بلكه بيشتر حالتي سمبوليك ميگيرد و خوشبختانه از فيلم هاي درباره بيمارهاي جنسي فاصله ميگيرد.آنها هم مثل همه فرزندان در طول تاريخ معتقد به لزوم محاكمه والدين خود هستند.
چيزي كه برتولوچي را از ساير نوابع سينما متمايز ميكند زمان شناسي اوست.او دهه شصت را با فيلم هاي سياسي به پايان ميبردو در اوج سالهاي محبوبيت سكس آخرين تانگو را ميسازد. در بحبوهه تحولات چين اخرين امپراطور و همگام با رونقهاي اقتصادي و جريانات تبت ومحبوبيت معنويات در دهه نود–البته سطحي به شكل يوگا. بودا و ذن- بوداي كوچك را. و اين فيلم كه ملغمه از همه است و براستي بازتاب جريانات اطراف ما است.
نمي دانم فيلم چقدر اروپاييان را جذب كندو شايد بخاطر مسايل سكسي اش قدري در امريكا هم صدا كند. اما مسلما براي ايرانيان نسل ما كه خورو خوابمان با سياست وموسيقي و سينماو البته- بلانسبت- سكس و بحث درباره اينها است بسيار جذاب خواهد بود. برتولوچي آخرين بازمانده نوابغ سينماي ايتالياست و اين فيلم بنظر من مويد اين تئوري است.
خلاصه داستان و مشخصات فيلم
آخرين فيلم برتولوچي نوعي اداي دين به سينما-و بيشتر سينماي موج نوي فرانسه-است.داستان فيلم از اعتراضات به بسته شدن سينماتك آغاز ميشود. شخصيت هاي اصلي فيلم خود را خوره فيلم مي نامند.يكي از سرگرمي هاي آنها بازي اين صحنه كدام فيلم است؟ و بحث درباره تفاوت ديدگاههاي فرانسوي و امريكايي به سينما است.
برادروخواهرفرانسوي با آمدن ماتيو(پسر آمريكايي كه براي فرانسه خواندن به پاريس آمده) به جمع شان از جامعه فرار مي كنند و شروع به يك بازي سه نفره مي كنند. بطور سمبوليك دختر بمحض ديدن پسر دستش را كه به زنجير بسته باز ميكند. پسر هم بي توجه به ملامت دوستان و همفكران سابقش از فعاليت هاي سياسي كناره ميگيرد و سرگرم بازي ميشود.اين بازي متشكل از سكس و سينما و موسيقي است تا آنجا ادامه ميابد كه ماتيو نگراني خود را از بزرگ نشدن آندو در آينده ابراز مي كند. او شخصا شروع به تغيير شرايط ميكند.دختر را از خانه بيرون ميبرد. پسر هم با دختري كه ميشناسد رابطه اي آغاز ميكند. اما اين براي آندو –بويژه براي دختر- قابل انجام نيست.اين است كه چادري ميسازدو وقتي هرسه در آن به خواب ميروند با آوردن شلنگ گاز سعي ميكند تا اين بازي سه نفره را جاودانه كند.(شايد تلنگري به پست مدرنيسم عصر ما!)
اما اين بار نوبت سنگ اعتراض هاي خياباني است كه همه را از خواب بيدار كند.صحنه پاياني فيلم از پيوستن سه عاشق به شلوغي هاي خياباني است. و تلاش پسر امريكايي براي جلوگيري از پيوستن آنها به خشونت. البته اين تلاش بي حاصل است و بنظر ميرسد كه هنرو عشق و ايده آلهاي ديگر فقط در محيط هاي بسته كاربري دارند و در عمل و هنگام مواجهه با واقعيات سرد خيابان هيچيك كمكي به جلوگيري از خشونت نمي كنند هرچند بنظر همه اهالي فيلم خشونت را بد بدانند.
يكي از شخصيتهاي جالب فيلم پدر فرانسوي خانه است.نمي دانم چرا دوست دارم او را نماد نسل برتولوچي ببينم. آدمي كه به اعتراف پسرش سياسي بوده اما از آن روگردان شده است. او هم در پايان از ديدن فرزندان برهنه زير چادر با گذاشتن قدري پول و نگران و متعجب خانه را ترك ميكند.
فيلم سرشار از موسيقي اعتراض آميز دهه 60و70 است.فيلم با نغمه يكي از عحيب ترين ترانه هاي Jimi Hendrix( (third stone from the sunآغازميشود. The doors, BobDylan, JanisJoplin كساني هستند كه بيشتر صدايشان شنيده ميشود.
فيلم از حيث ساختار بيشتر به فيلم هاي اوليه برتولوچي مخصوصا Before Revolution
شبيه است هرچند بخاطر پاريس+سكس+جسارت بيشتر منتقدان ترجيح ميدهند آنرا ادامه اي بر Last tango in Paris بدانند.
تدوين فيلم بويژه در صحنه هاي تلفيقي با فيلم هاي كلاسيك بسيار چشمگير است.فيلم از كشش دراماتيك مناسبي برخوردار است و در ترسيم اين بازي عاشقانه سه نفره بخوبي از طنز و غافلگيري استفاده ميكند. ضمن اينكه بخوبي و هوشمندانه از پرداختن به كليشه روشنفكرانه جديد-همجنس بازي – خودداري ميكند.رابطه عجيب خواهرو برادر آنها غير قابل باور نمي كند بلكه بيشتر حالتي سمبوليك ميگيرد و خوشبختانه از فيلم هاي درباره بيمارهاي جنسي فاصله ميگيرد.آنها هم مثل همه فرزندان در طول تاريخ معتقد به لزوم محاكمه والدين خود هستند.
چيزي كه برتولوچي را از ساير نوابع سينما متمايز ميكند زمان شناسي اوست.او دهه شصت را با فيلم هاي سياسي به پايان ميبردو در اوج سالهاي محبوبيت سكس آخرين تانگو را ميسازد. در بحبوهه تحولات چين اخرين امپراطور و همگام با رونقهاي اقتصادي و جريانات تبت ومحبوبيت معنويات در دهه نود–البته سطحي به شكل يوگا. بودا و ذن- بوداي كوچك را. و اين فيلم كه ملغمه از همه است و براستي بازتاب جريانات اطراف ما است.
نمي دانم فيلم چقدر اروپاييان را جذب كندو شايد بخاطر مسايل سكسي اش قدري در امريكا هم صدا كند. اما مسلما براي ايرانيان نسل ما كه خورو خوابمان با سياست وموسيقي و سينماو البته- بلانسبت- سكس و بحث درباره اينها است بسيار جذاب خواهد بود. برتولوچي آخرين بازمانده نوابغ سينماي ايتالياست و اين فيلم بنظر من مويد اين تئوري است.
خلاصه داستان و مشخصات فيلم
Monday, February 23, 2004
"گركرگدنم من خر نشوم
خرگرنشوم گردن نزنم
من وز خر گر خرتر نشوم
وزكرگدنم كرتر نشوم
خرگربشود اين كرگدنم
گردن بزنم يا سر شكنم"
از يابندگان اين شعر خواهشمند است معني آنرا در بطري گذاشته و به آدرس اقيانوس يواش غربي پرتاب نمايند.به برندگان يك عدد سيمرغ گوگولين و به بازندگان جوايز نفيسي!!!! اهدا ميگردد.(روابط خصوصي سازمان پشم انديشان مقيم مركز)
خرگرنشوم گردن نزنم
من وز خر گر خرتر نشوم
وزكرگدنم كرتر نشوم
خرگربشود اين كرگدنم
گردن بزنم يا سر شكنم"
از يابندگان اين شعر خواهشمند است معني آنرا در بطري گذاشته و به آدرس اقيانوس يواش غربي پرتاب نمايند.به برندگان يك عدد سيمرغ گوگولين و به بازندگان جوايز نفيسي!!!! اهدا ميگردد.(روابط خصوصي سازمان پشم انديشان مقيم مركز)
Friday, February 20, 2004
Tuesday, February 17, 2004
25سال پيش يه سري آدم گفتند :آري !
6-7 سال پيش برو بچه ها گفتند : نه!
4 سال پيش برو بكس( از جمله خود حقير) گفتند: آري!
حالا جمعه انگار دوباره بايد بگيم :نه !
راستش دفعه اول به خاتمي ندادم؟!! گفتم اسكلت خراب درمون نميشه! يعني ماتحت نداره كه آمپول بچپونند توش و درمان بهش تزريق كنند! گل كاكتوس رو كه نميشه ماچ كرد!
گفتند بد بيني! PESSIMIST بدبخت!
مادرم گفت: " عين يارو تو گاليورشدي! من ميدونم ما موفق نميشيم!"
گفتيم سگ خور..مال خودمونه ديگه! هم به مجلسي ها يه بار داديم.. هم به خاتم بابا بعد گريه زاري! چي ميشه كرد؟دل نازكيم ديگه!
بعد معلوم شد كه بزرگان از قبل درست گفتند كه دادن كار خوبي نيست!!!
من نمي دونم اين مكالمه ما چرا اينقدر طولاني شده!
بدتر اونكه كسي از ما سوال نمي كنه ولي ما همه اش جواب ميديم!!!!
بابا مردم چي ميگن؟؟ نمي گن اينا همه شون ديوونه اند؟؟؟
نمي گند چي آري؟چي نه؟!!
من كه ميگم دفعه ديگه هماهنگ كنيم كه چي بگيم!
همه اش آري نه نگيم....اين دفعه بگيم : برو بابا!
يكي نيست بگه آخه كروكديل !
سياست هم شد سرگرمي!؟؟؟؟؟
صد رحمت به طالع بيني چيني!
6-7 سال پيش برو بچه ها گفتند : نه!
4 سال پيش برو بكس( از جمله خود حقير) گفتند: آري!
حالا جمعه انگار دوباره بايد بگيم :نه !
راستش دفعه اول به خاتمي ندادم؟!! گفتم اسكلت خراب درمون نميشه! يعني ماتحت نداره كه آمپول بچپونند توش و درمان بهش تزريق كنند! گل كاكتوس رو كه نميشه ماچ كرد!
گفتند بد بيني! PESSIMIST بدبخت!
مادرم گفت: " عين يارو تو گاليورشدي! من ميدونم ما موفق نميشيم!"
گفتيم سگ خور..مال خودمونه ديگه! هم به مجلسي ها يه بار داديم.. هم به خاتم بابا بعد گريه زاري! چي ميشه كرد؟دل نازكيم ديگه!
بعد معلوم شد كه بزرگان از قبل درست گفتند كه دادن كار خوبي نيست!!!
من نمي دونم اين مكالمه ما چرا اينقدر طولاني شده!
بدتر اونكه كسي از ما سوال نمي كنه ولي ما همه اش جواب ميديم!!!!
بابا مردم چي ميگن؟؟ نمي گن اينا همه شون ديوونه اند؟؟؟
نمي گند چي آري؟چي نه؟!!
من كه ميگم دفعه ديگه هماهنگ كنيم كه چي بگيم!
همه اش آري نه نگيم....اين دفعه بگيم : برو بابا!
يكي نيست بگه آخه كروكديل !
سياست هم شد سرگرمي!؟؟؟؟؟
صد رحمت به طالع بيني چيني!
Thursday, February 12, 2004
Wednesday, February 11, 2004
Monday, February 09, 2004
پيرمرد مهربان در بستر مرگ ناله كرد:
"پسرم! همه قبضهاي برق ام رو تو بده!
دختر گل ام! همه قبض هاي آب هم مال تو! "
دختر زد زير گريه كه : "بابا ما ثروت تو رو نمي خواهيم!فقط سلامتي تو ميخواهيم! "
صبح فردا پسر پيرمرد را كه فقط يكي از كليه هايش كار ميكرد به ثمن بخس(معادل صد چوق رايج) به نون خشكي محل فروخت.
"پسرم! همه قبضهاي برق ام رو تو بده!
دختر گل ام! همه قبض هاي آب هم مال تو! "
دختر زد زير گريه كه : "بابا ما ثروت تو رو نمي خواهيم!فقط سلامتي تو ميخواهيم! "
صبح فردا پسر پيرمرد را كه فقط يكي از كليه هايش كار ميكرد به ثمن بخس(معادل صد چوق رايج) به نون خشكي محل فروخت.
Saturday, February 07, 2004
Wednesday, February 04, 2004
خرطوم فيل آورديم ..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل ارزوني تون ! .....دختر نمي ديم بهتون!
كركس پير آورديم ..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير ارزوني تون ! ..... دختر نداريم بديم بهتون !
فرغون قير آورديم..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير ارزوني تون ! .....دختر داشتيم هم نميداديم بهتون !
كاكتوس و سير آورديم..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير كاكتوس و سير ارزوني تون ! ..... پسر هم نميديم بهتون !
شتر كبير آورديم ..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير كاكتوس و سير شتر كبير ارزوني تون ! .....كفتر هم نميديم بهتون !
گوريل دلگير آورديم ..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير كاكتوس و سير شتر كبير گوريل دلگير ارزوني تون ! ..... دفتر هم نميديم بهتون !
خرس اسير آورديم..... دخترتون رو خورديم!
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير كاكتوس و سير شتر كبير گوريل دلگير خرس اسير ارزوني تون ! ..... دختر نميديم بهتون !
كروكديل دلير آورديم..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير كاكتوس و سير شتر كبير گوريل دلگير خرس اسير كروكديل دلير ارزوني تون ! بابا ما بچه مون نميشه ! حالا هي بگو!!!!!!!!!
خرطوم فيل ارزوني تون ! .....دختر نمي ديم بهتون!
كركس پير آورديم ..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير ارزوني تون ! ..... دختر نداريم بديم بهتون !
فرغون قير آورديم..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير ارزوني تون ! .....دختر داشتيم هم نميداديم بهتون !
كاكتوس و سير آورديم..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير كاكتوس و سير ارزوني تون ! ..... پسر هم نميديم بهتون !
شتر كبير آورديم ..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير كاكتوس و سير شتر كبير ارزوني تون ! .....كفتر هم نميديم بهتون !
گوريل دلگير آورديم ..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير كاكتوس و سير شتر كبير گوريل دلگير ارزوني تون ! ..... دفتر هم نميديم بهتون !
خرس اسير آورديم..... دخترتون رو خورديم!
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير كاكتوس و سير شتر كبير گوريل دلگير خرس اسير ارزوني تون ! ..... دختر نميديم بهتون !
كروكديل دلير آورديم..... دخترتون رو برديم
خرطوم فيل كركس پير فرغون قير كاكتوس و سير شتر كبير گوريل دلگير خرس اسير كروكديل دلير ارزوني تون ! بابا ما بچه مون نميشه ! حالا هي بگو!!!!!!!!!
Monday, February 02, 2004
Friday, January 30, 2004
اين خالم رو از پدرم به ارث بردم ! گوشه لبي ام رو هم از مامانم!
اون يكي رو از خاله بدري! اون روي زانويي رو هم از بابابزرگ مامان......
...................
..............
همين جور داشت ميگفت!
خدايا نمي شد هم قفس من رو زرافه خلق نمي كردي؟؟؟؟؟؟
ندا رسيد: يك راس پلنگ در انبار هست...گر خواهي ببر!
ورنه صبر پيشه كن تا فصل جفت گيري فرا رسد!
اون يكي رو از خاله بدري! اون روي زانويي رو هم از بابابزرگ مامان......
...................
..............
همين جور داشت ميگفت!
خدايا نمي شد هم قفس من رو زرافه خلق نمي كردي؟؟؟؟؟؟
ندا رسيد: يك راس پلنگ در انبار هست...گر خواهي ببر!
ورنه صبر پيشه كن تا فصل جفت گيري فرا رسد!
Sunday, January 25, 2004
كرم عجيبي بود!
خيلي سريع مي خزيد! هر چند قدم كه ميرفت مي ايستاد و آدمها داوطلبانه غذا ميشدند و داخل شكم جناب كرم!
تمام ديواره شكمش پر بود از دهان! بعضي از غذاها كه لابد هضم شده بودند و يا شايد ارزش غذايي نداشتند در اين توقفها به بيرون پرتاب مي شدند!
اما من مقاومت ميكردم. نمي خواستم غذاي آساني باشم!
ناگهان ديواره معده كرم كه پر بود از بلندگو گفت:
غذاهاي عزيز!
بعلت مشكل هاضمه توانايي حمل هيچكدام شما را نداريم.اگر بخواهيد كرمي از روبرو همين مسير را برميگردد!
مواظب لباسهاي نو خود باشيد...داريم همه تان را بالا مي آوريم!!!!!
اينجا آخرين ايستگاه مترو است!
خيلي سريع مي خزيد! هر چند قدم كه ميرفت مي ايستاد و آدمها داوطلبانه غذا ميشدند و داخل شكم جناب كرم!
تمام ديواره شكمش پر بود از دهان! بعضي از غذاها كه لابد هضم شده بودند و يا شايد ارزش غذايي نداشتند در اين توقفها به بيرون پرتاب مي شدند!
اما من مقاومت ميكردم. نمي خواستم غذاي آساني باشم!
ناگهان ديواره معده كرم كه پر بود از بلندگو گفت:
غذاهاي عزيز!
بعلت مشكل هاضمه توانايي حمل هيچكدام شما را نداريم.اگر بخواهيد كرمي از روبرو همين مسير را برميگردد!
مواظب لباسهاي نو خود باشيد...داريم همه تان را بالا مي آوريم!!!!!
اينجا آخرين ايستگاه مترو است!
Tuesday, January 20, 2004
Sunday, January 18, 2004
Thursday, January 15, 2004
Wednesday, January 14, 2004
Monday, January 12, 2004
Wednesday, January 07, 2004
كوچولوهاي عزيز به پيش!
اينجا خونه جديده!
در و پنجره نداره..اما بد هم نيست!
كسي بخاطر بازي با مورچه و كرم دعواتون نمي كنه.آخه حالا اونا همسايه هاتونند!
ماه اين طرفها آفتابي نميشه....خورشيد هم همينطور!
سرو صدا نكنيد..اون بالايي ها دوست ندارند!
آخه مي خواهند زود فراموشتون كنند!
نكن دختر! دستتو از خاك بيرون نيار! فروغ بازي ات گرفته؟؟؟
مگه نمي خواي زودتر برن!
اينجا شب و روز نداريم! مسواك زدن هم اجباري نيست.
نه شبها باد كوير شلاق ميزنه نه روزها آفتاب شمشير!
نمي خواد نگران خرماهاتون باشيد ..هميشه كسايي اونا رو براتون خورده اند!
نمي خواد نگران پرتقال هاتون باشيد ..هميشه كسايي اونا رو براتون برده اند!
وقتي كه باز فراموشتون كردند..اونوقت ميتونيد بلند بلند بازي كنيد....
كوچولوها...اينجاست شهر جديد بم...............
اينجا خونه جديده!
در و پنجره نداره..اما بد هم نيست!
كسي بخاطر بازي با مورچه و كرم دعواتون نمي كنه.آخه حالا اونا همسايه هاتونند!
ماه اين طرفها آفتابي نميشه....خورشيد هم همينطور!
سرو صدا نكنيد..اون بالايي ها دوست ندارند!
آخه مي خواهند زود فراموشتون كنند!
نكن دختر! دستتو از خاك بيرون نيار! فروغ بازي ات گرفته؟؟؟
مگه نمي خواي زودتر برن!
اينجا شب و روز نداريم! مسواك زدن هم اجباري نيست.
نه شبها باد كوير شلاق ميزنه نه روزها آفتاب شمشير!
نمي خواد نگران خرماهاتون باشيد ..هميشه كسايي اونا رو براتون خورده اند!
نمي خواد نگران پرتقال هاتون باشيد ..هميشه كسايي اونا رو براتون برده اند!
وقتي كه باز فراموشتون كردند..اونوقت ميتونيد بلند بلند بازي كنيد....
كوچولوها...اينجاست شهر جديد بم...............
Friday, January 02, 2004
گفتند كه زمين مهربان است !
مهرباني ميشناسي كه ضعيف ببلعد؟
من نديدم كه فيلي ببلعد....اما بسيار مورچه بلعيده و بسي موريانه بي خانمان كرده!
گفتند كه زمين مهربان است !
ندانستم كه اين مهربان چگونه استخوان 6ساله اي مي شكند!
نيافتم كه از چه روي روياي جماعتي را مي كشد!
گفتند كه زمين مهربان است !
ندانستم كه چرا بايد از اين مهربان! دل كند و به آسمان دل خوش كرد!
گفتند كه زمين مهربان است !
اي كاش كه آسمان مهربان باشد....
اي كاش كه دخترك خجالتي ....پسرك بازيگوش در آغوش وي آرام گيرند!
اي آسمان!
الاكلنگ پسر ما....تاب دختر ما... حالا در خانه تو است!
مبادا مهرباني از زمين بياموزي !!!!!!!!!!!!
Make a donation
مهرباني ميشناسي كه ضعيف ببلعد؟
من نديدم كه فيلي ببلعد....اما بسيار مورچه بلعيده و بسي موريانه بي خانمان كرده!
گفتند كه زمين مهربان است !
ندانستم كه اين مهربان چگونه استخوان 6ساله اي مي شكند!
نيافتم كه از چه روي روياي جماعتي را مي كشد!
گفتند كه زمين مهربان است !
ندانستم كه چرا بايد از اين مهربان! دل كند و به آسمان دل خوش كرد!
گفتند كه زمين مهربان است !
اي كاش كه آسمان مهربان باشد....
اي كاش كه دخترك خجالتي ....پسرك بازيگوش در آغوش وي آرام گيرند!
اي آسمان!
الاكلنگ پسر ما....تاب دختر ما... حالا در خانه تو است!
مبادا مهرباني از زمين بياموزي !!!!!!!!!!!!
Make a donation
Subscribe to:
Posts (Atom)